33-90

ساخت وبلاگ

امکانات وب

با لجبازی میخواست همزن برقی رو از دستم بگیره... سعی کردم براش توضیح بدم که سنگینه و خطرناکه و الان اصلا ممکنه آرد و تخم مرغ موقع هم زدن از ظرف بپاشه بیرون و...ول کن قضیه نبود... کوتاه اومدم.حتی نذاشت 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 184 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 21:59

- اااا!... عمه!... این خیاره کفتک زده!!!!چشام گرد شد که این چی گفت الان؟! دیدم یه حلقه خیارو که آب لبو صورتیش کرده، از تو سالاد در آورده و داره نگاش میکنه!منظورش کپک بود!......وسط طراحی پاشدم. حواسش ب 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 179 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 21:59

نصف مقوای لوله ای وسط فویل آلومینیومی که تموم شده رو، کرده بود تو لباسش و باقیش از تو یقه ش زده بود بیرون.پایین تی شرتش از زیر ژاکت جذبش افتاده بود رو شلوار راحتی گشادش.و در حالی که گوشاش از کلاه موند 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 195 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 21:59

تمام تنم درد میکنه...جون ندارم برم سر کار. به زور دوش گرفته م و الان نشستم دارم فک میکنم چی کار کنم...دیروز باز دعوام شد... با مامانی...بعد از اینکه خونه شو کامل رفت و روب کردم و خواستم ناهار بپزم... 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 181 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 21:59

به خودم قول داده بودم که دامنه ی انتخابم فقط دیوان حافظ باشه.دو هفته ای هم تایم گذاشتم براش.غزل های مختلفو نشون کردم. خط کشیدم. بیت اصلیشو های لایت کردم.اصلا رفتم حافظ جیبی و یه هایلایتر گرفتم که تو م 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 174 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 21:59

با لحن عصبانی گفتم: عمه این نشد زندگیا... ساعت زندگیت کلا بهم ریخته ست... لباسای بیرونش تنش بود و وایساده دم در داشت از دست مامانش غذا میخورد و با چشای گرد نگام میکرد. ادامه دادم: وقتی ما داریم شام می 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 178 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 17:52

ازم خواست فشار خونشو اندازه بگیرم.پد رو بستم دور بازوش و گوشی رو گذاشتم زیرش و چند بار لاستیکشو تو دستم چلوندم و چشم دوختم به عقربه ها و آگاه از اینکه ممکنه حرفام رو نتیجه تاثیر بذاره گفتم: من نوه تم. 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 181 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 17:52

دم در تو ماشین منتظرم بودن.خواستم سوار شم که دیدم جوجه داره با ایما اشاره  یه چیزی میگه. در عقبو باز کردم و گفتم: جونم عمه؟!... گفت: عمه بشین پیش من!مادرش از پشت فرمون گفت: برات جا باز کرده و همه وسای 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 183 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 17:52

باباش با کوسن ها و ملحفه یه خونه طوری درست کرده بود و خودش نشسته بود تو خونه هه و جوجه مثلا در میزد و دونه دونه جونوراشو میفرستاد تو خونه.داداشم یواشکی فیلم گرفته بود. با صدای بم ، به قول خودش وشککناک 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 171 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 17:52

انگار که دارم تو دو تا دنیای موازی زندگی میکنم.تو یکیش هوا روشن نشده پا میشم و صبحانه آماده میکنم و خونه رو جارو میکشم و گرد گیری و رفت و روب میکنم و ساعت ده نشده میرم سر کار و تا دیروقت مشغولم.تو یکی 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 175 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 17:52

پ.ن خوب شد نت قطعه و به اینستا دسترسی ندارم برا سرگرمی... چقدر حرف تو دلم بود... حرف نه، غر غر...   دیشب، وسط بوی پیاز داغ و رب و مرغی که توش شناور بود، خیلی عاشقانه شب بخیر گفتیم!وایساده بود تو قاب د 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 184 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 17:52

گفتم میدونی، لحن آروم و متین و چهره ی گشاده نمیتونه رو محتوای کلامت تاثیر بذاره ها...
الان مثه این میمونه که تو خیلی شیک و مجلسی و شینیون کرده و با چند تا عزیزم، جونم این ور و اون ور جمله ت، داری به من فحش خوار مادر میدی، بعد من فقط در جواب فریاد میکشم که خفه شو!...
اون وقت منم که متهم میشم به خشونت...

.

پ.ن

بعضی ادعاهای دوستی جای تامل داره...

33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 184 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 17:52

حسابی همو زدن.سر یه جرثقیل.یکی بدنه شو گرفته بود و یکی اهرم (؟)شو.بعد جرثقیل از وسط نصف شد و باعث شد دوتایی با گریه بیفتن به جون هم.دخالت کردم و شروع کردم به حرف زدن و تعمیر کردن اسباب بازی و...البته 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 173 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 17:52

کلافه بود. رفت نشست رو مبل. با اخم و دست به سینه.خواستم سر به سرش بذارم. رفتم جلو و صداش کردم،یه یهو با یه فریاد پرید سمتم و منم یه جیغ کشیدم و پا گذاشتم به فرار.دوید دنبالم.هی میگفتم: خدایااااا آقا ش 33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 191 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 17:52

برق قطعه.

تنهام.

سه درصد بیشتر شارژ ندارم.

و فقط یک شمع وارمر.

اعتراف میکنم که شرایط نامطلوبیه...

33-90...
ما را در سایت 33-90 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmychaoticmindg بازدید : 186 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 17:52